سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 9727

  بازدید امروز : 19

  بازدید دیروز : 0

منشور طوبا(راهکار خانواده قرآنی)

 
خداوند، نرمش و ملایمت در همه چیز را دوست دارد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: زهرا صحرایی ::: دوشنبه 89/9/15::: ساعت 5:4 عصر

   چرا خانمی راضی شد خانمی دیگر مطلقه شود؟
وقتی خانمها دستوردارند برای نامحرم صدای خود را نازک نکنند یا از حرکات و کلمات مهیج یا سخنان عاطفی استفاده نکنند، تا چه اندازه این احکام را رعایت می­کنند و در رابطه با عده­ای که رعایت نمی­کنند، وظایف طرف مقابلشان که آقایان باشد در برخورد با این خانمها چیست؟
خداوند در آیه 2 سوره انفال چنین می­فرماید:
"إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ"
پنج صفت ویژه مؤمنان: این آیه به  پنج قسمت از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که سه قسمت آن، جنبه معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه عملى و خارجى، سه قسمت اول عبارتند از «احساس مسؤولیت» و «تکامل ایمان» و «توکل» و دو قسمت دیگر عبارتند از «ارتباط با خدا» و «ارتباط و پیوند با خلق خدا».
نخست مى‏گوید: «مؤمنان تنها کسانى هستند که هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها (به خاطر درک عظمت او و احساس مسؤولیت در پیشگاهش) ترسان مى‏گردد» ِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ).
سپس دومین صفت آنها را چنین بیان مى‏کند: آنها همواره در مسیر تکامل پیش مى‏روند و لحظه‏اى آرام ندارند «و هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده مى‏شود» (وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً). برگزیده تفسیر نمونه، ج‏2، ص: 130
آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى‏زنند و در یک حال رکود و یکنواختى مرگبار نیستند، هر روز که نو مى‏شود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو مى‏شود.
سومین صفت بارز آنها این است که: «تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل مى‏کنند» (وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).مفهوم توکل، خودسازى و بلند نظرى و عدم وابستگى به این و آن و ژرف نگرى است.
آنچه در قرآن با عنوان ارتباط و پیوند با خلق خدا مطرح شده است، ارتباطی ضابطه­مند است به گونه­ای که هیچ­یک از طرفین از این رابطه متضرر نشوند. متاسفانه در جامعه کنونی ما ارتباطات ناسالمی میان زن و مرد در محیط­های کاری، دانشگاهی، مجازی و غیره مشاهده می­شود که بنیان خانواده و لزوم تشکیل خانواده را سست می­کند. حجاب اسلامی زنان و مردان مورد بی­توجهی قرار گرفته و دایره ارتباطات به دلیل فناوری-های مدرن روزبه­روز گسترده­تر می­شود. گسترش ارتباط سالم میان زن و مرد مانعی ایجاد نمی­کند بلکه سخن اینجاست که اکثر ارتباطات ناسالم است و حتی ممکن است قشر مذهبی ما را نیز درگیر نماید. وضعیت نابسامان پوشش و حجاب زنان به­گونه­ای شده که امروزه این افراد در جامعه ما بیشتر مورد توجه قرار می­گیرند و حتی ممکن است سریعتر به کارهایشان رسیدگی شود. حال آنکه سوال اینجاست، حقوق شهروندی چه معنایی دارد؟ مگر نه اینکه اگر مردی به دلیل شرایط نابسامان مالی قادر به تشکیل خانواده نیست نباید به گناه بیفتد؟ مگر نه اینکه گستردگی ارتباطات و عدم توجه به وضعیت ظاهری بخصوص از سوی خانم­ها منجر به نگاه­های هوس­آلود می­شود؟ ممکن است گفته شود، پس اینجا وجلت قلوبهم چه می­شود؟ ایمان کجا می­رود؟ مگر بین یک آقای با ایمان و بی ایمان فرقی نیست؟ آیا اینجا علم و ایمان و عبادت به کمک این فرد نمی­آید تا بتواند این موج ویرانگر را دفع کند؟!
در پاسخ باید گفت، ایمان انسان، می­تواند تا حدی وی را از گزند آسیب­های اجتماعی حفظ نماید ولی وقتی مرد یا زنی دائما در ارتباط با افرادی باشد که شان اجتماعی خود را فراموش کرده و  از هر روشی برای بروز خود استفاده می­کنند، ممکن است پایش بلغزد و در نتیجه این لغزیدن به انحراف کشیده شود. جامعه اسلامی ما، باید الگوی روابط سالم اجتماعی باشد و این مشکل حل نخواهد شد مگر اینکه هر مسلمانی ضوابط اخلاقی را رعایت کند. وقتی در جامعه ما، زنان نیز مجبور هستند پابه پای مردان در امور اجتماعی شرکت کرده و شاغل باشند، مسلما باید هر فردی به عنوان یک شخصیت انسانی ضوابط اخلاقی، دینی و اجتماعی را در برخورد با غیرهمجنس خود رعایت کند.
البته روی صحبت با هر دو جنس می­باشد مثلا یکی از بیشترین ضربه­هایی که امروزه در جامعه ما بخصوص مشاهده می­شود، از ناحیه دخترهایی است که ممکن است قصدشان گناه هم نباشد(مثلا به قصد پیداکردن شغل یا انتخاب شدنشان به عنوان­های مختلف) و یا اصلا هدف والای ازدواج داشته باشند، ولی دانسته یا نادانسته به جای اینکه از راه صحیح وارد شوند "بیراهه" را انتخاب می­کنند و چه ضربه­ها که به خود و خانواده­های بی­گناه دیگر وارد می­سازند و چه آرامش­هایی را به نگرانی و اضطراب تبدیل کرده و شاید هم موجبات طلاق و جدایی را فراهم آورند.
از شخصی شنیدم که چنین تعریف می­کرد: مستاجرم همسر دوم یک مرد صاحب مقام است که فرزندی هم دارد و شوهرش هر ماه تنها یک روز به دیدنش می­آید و تا به حال دهها خانه را برایش عوض کرده از ترس شناخته شدن. همسر این مرد تعریف کرده که آقا ابتدا قول داده بود خانمش را طلاق دهد ولی حالا این کار را نکره و چندین سال است که این وضع را دارد .... شما فکر می­کنید ابتدای امر ارتباط این افراد چگونه شروع شده که حالا این فلاکت برای خانم جوان و فرزندش به بار آمده که ماهی یک روز آقا را ببیند یا نبیند و همچنان در بند این آقا بماند؟ چرا آقا از مردم می ترسد که شناخته شود ولی از خدا نترسید؟ چرا خانمی راضی شد خانمی دیگر مطلقه شود؟ تکلیف بچه بی­پدر چیست؟...
شاید اگر دیر اقدام شود، با حرکت جامعه به سوی تحول و صنعتی شدن، بنیان خانواده­ها سست­تر شود و ما نیز گرفتار بلای دنیای غرب شویم................


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

بایگانی

 

اشتراک